خیاااااااانت
هر گاه از شدت تنهایی،
هوس اعتماد دوباره
به سرم میزند...
خنجر خیانتی را که
در پشتم فرورفته
در میاورم...
میبوسمش....
صیقلی عاشقانه...
اندکی نمک به رویش...
نوازشش کرده...
دوباره سرجایش میگذارم...
ازقول من به آن لعنتی بگویید:
"خیالش تخت"
"من دیوانه هنوز
به خنجرش هم وفادارم"